قدس آنلاین-عزتی به خبرنگار ما میگوید: مرحوم شاه علی، فقط داستاننویس نبود، بلکه نقاش و خطاط هم بود. او با اشاره به دبیری شاهعلی در جشنواره «رهاورد سرزمین نور» خاطرنشان میکند: هرسال به بهانه برگزاری این جشنواره، تک نگاریها و خاطرات کسانی که به این مناطق میرفتند، جمعآوری میشد تا ادبیاتی پیرامون این موضوع باقی بماند، اگرچه این جشنواره در بین نویسندگان حرفهای، مخاطب چندانی نداشت، اما بسیاری از کسانی که به این سفر معنوی رفته بودند، ترغیب شدند تا بنویسند. در واقع این جشنواره آنها را نسبت به نوشتن داستان و تکنگاریهایشان از سفر به مناطق جنگی ترغیب کرد که اتفاق بسیار خوبی بود. فعالیتهای شاهعلی به دبیری جشنواره و نوشتن داستان محدود نشد، بلکه در فرهنگسراها به جوانان علاقهمند به داستاننویسی، آموزش میداد و طیف بزرگی از نویسندگان جوان را پرورش داد که شاید شناخته شده نباشند، اما شاهعلی برای آموزش آنها بسیار زحمت کشید.
مجید اسطیری، نویسنده و منتقد ادبی درباره آشناییاش با شاهعلی به خبرنگار ما میگوید: او را در جریان جشنوارهای که سال ۸۸ در خرم آباد برگزار شد، شناختم و در همان اولین برخوردها متوجه شدم که با نویسندهای جدی در داستاننویسی روبه رو هستم، فردی دقیق در نقد داستان و صریح در ابراز نقد، داستاننویسی که ادبیات برایش مسئله بود و بسیار جدی به این مقوله نگاه میکرد.
او تعریف میکند: در یکی از جلسات، داستانی خواندم که کسی نقدی جدی به کارم وارد نکرد، اما آقای شاهعلی از آنجا که بسیار دقت نظر داشت و برای مخاطب خودش ارزش قابل بود، داستان مرا با دقت خوانده بود و بعد از جلسه، درباره داستان به صورت مفصل صحبت کردیم که نشان از دقت نظر او داشت چون کارم را بسیار جدی گرفته بود، همین برخورد باعث شد که رفاقت ما شکل بگیرد.
اسطیری میگوید: شاهعلی به تهران آمد و در جلسه حلقه داستان شهرستان ادب، بیشتر هم را دیدیم و ارتباطات ما وسیعتر شد. او دبیر جشنواره ادبی «رهاورد سرزمین نور» بود و چند سالی که او این جشنواره را راهبری میکرد، این برنامه ادبی بسیار متحول شد و جدی پیگیری میشد. از حضور چهرههای نامآور ادبیات در این جشنواره، استفاده شد و این جشنواره، تحول کیفی پیدا کرد که تبدیل به جشنواره ادبی موجهی شد. شاهعلی این جشنواره را با دقت نظر راهبری میکرد و روی داوریها حساسیت و جدیت داشت که امیدوارم این کار برایش باقیاتالصالحات باشد.
به گفته وی، شاهعلی دانشجوی کارشناسی ارشد پژوهش هنر بود و در آخرین دیدارهایی که با او داشته، میخواسته که از مباحث پژوهش هنر در آموزش داستاننویسی بهره ببرد.
اسطیری میگوید: همه اینها نشان میداد با داستاننویس و مدرس داستاننویسی طرف هستیم که ادبیات برای او بسیار جدی بود و فکر میکرد با زبان ادبیات داستانی میتواند حرفهای متعالی بزند کمااینکه داستانهایش، این را نشان میداد.
در انتظار «گودال اسماعیلی»
شاهعلی دو سه سال پیش، به پیشنهاد اسطیری، مجموعهای از داستانهایش را جمع آوری کرد و تحویل انتشارات شهرستان ادب داد. این نویسنده توضیح میدهد: مجموعه داستان دفاع مقدس او با عنوان «گودال اسماعیلی» به فاصله زمانی کوتاهی در انتشارات شهرستان ادب تصویب شد، امیدوارم روند انتشار داستانهای دیگر این نویسنده هم فراهم شود چون داستانهایی بسیار جدی و نوآورانه بود. کمتر داستانی از علی شاهعلی دیدم که بگویم از روی دست نویسندگان دیگر نوشته است یا اینکه یکنواخت و کلیشهای باشد. هر داستانی از شاهعلی بخوانید میبینید که به فرم دقت کرده و نوآوری در کارهایش است. چند سالی متأثر از ریچارد براتیگان، داستانهایی را نوشت که بسیار شسته، رفته و نوآورانه بود.
اسطیری با بیان اینکه داستانهای شاهعلی هم جسورانه بود و هم استادانه، خاطرنشان میکند: گاهی نوآوری داستاننویسان جوان باعث میشود که نسبت به فرم و محتوا بی توجه شوند، ممکن است کارشان جسورانه شود، اما استادانه نیست در حالی که نوآوری شاهعلی در داستانهایش هم جسورانه بود و هم استادانه. داستانهایش را بارها بازنویسی میکرد، این موضوع در رساندن آثارش به انتشارات شهرستان ادب کاملاً مشخص بود، چندین بار با وسواس، کارهایی را حذف و بازنویسی کرد و در نهایت مجموعه داستان «گودال اسماعیلی» را به دست ما رساند.
نظر شما